40 روزگی
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 13 جمادی الثانی 1434 امروز دخترم40 روزه شد. ما تا 2 روز قبلش خونه مامانی بودیم. آخه دختر گلم این مدت یه مقدار بیتابی میکرد. ما دست تنها خسته شده بودیم و نیاز به نیروی کمکی داشتیم. ولی چون روز چهلم میخواستیم مراسم حموم بردن داشته باشیم حدود ساعت 4رفتیم خونه خودمون با مامانی. وقتی رسیدیم خونه، مامانی که برای من از قبل گوشت آماده کرده بود شروع به کباب کردن گوشت ها کرد. آخه من انگار دچار کم خونی شدم و سرگیجه میگیرم. علی آقا هم برام قرص فیفول گرفته که روزانه استفاده کنم. تو این شرایط واقعا لازمه که قوی تر باشم و با انرژی از زینبم مراقبت کنم. من اول یه پیام به مهدیه دادم که با فاطمه کوچولو بیان خونمون. میخوا...